[اسم]

trade

/treɪd/
غیرقابل شمارش

1 تجارت داد و ستد، خرید و فروش

مترادف و متضاد business commerce dealing trafficking
international/foreign trade
تجارت بین‌المللی/خارجی
the arms/drugs... trade
خرید و فروش اسلحه/مواد مخدر
trade with somebody/something
تجارت با کسی/چیزی
  • They rely heavily on trade with Europe.
    آنها به شدت به تجارت با اروپا وابسته هستند.

2 کار حرفه

مترادف و متضاد craft job occupation
to learn a trade
حرفه یاد گرفتن
  • He left school at 15 to learn a trade.
    او پانزده سالگی مدرسه را ترک کرد تا حرفه‌ای [کاری] یاد بگیرد.

3 کسب و کار صنعت

معادل ها در دیکشنری فارسی: صنف صنفی
مترادف و متضاد business
the building/food/tourist... trade
صنعت ساختمان‌سازی/غذا/گردشگری و...
[فعل]

to trade

/treɪd/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: traded] [گذشته: traded] [گذشته کامل: traded]

4 خریدوفروش کردن تجارت کردن

مترادف و متضاد deal do business
  • 1.Our products are now traded worldwide.
    1. محصولات ما هم‌اکنون به‌صورت جهانی خریدوفروش می‌شوند.
to trade in something (with somebody)
خریدوفروش کردن چیزی (با کسی)
  • The firm openly traded in arms.
    شرکت آشکارا اسلحه خریدوفروش می‌کرد.
to trade something with somebody
چیزی با کسی خریدوفروش کردن

5 عوض کردن (کالا با کالا) معامله کردن

مترادف و متضاد exchange swap switch
to trade something for something
چیزی را با چیزی عوض کردن
  • I'll trade my sandwich for yours.
    من ساندویچم را با مال تو عوض می‌کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان