Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سفر (سخت و طولانی معمولا پیاده)
2 . به سختی و به آهستگی پیادهروی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
trek
/trek/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سفر (سخت و طولانی معمولا پیاده)
مترادف و متضاد
journey
trip
1.They started out on the long trek across the mountains.
1. آنها سفر سخت و طولانی خود را در امتداد کوهستان آغاز کردند.
[فعل]
to trek
/trek/
فعل ناگذر
[گذشته: trekked]
[گذشته: trekked]
[گذشته کامل: trekked]
صرف فعل
2
به سختی و به آهستگی پیادهروی کردن
پیاده به سفر رفتن، به پیادهروی طولانی رفتن
informal
1.I hate having to trek up that hill with all the groceries.
1. من متنفرم با این همه خواروبار خریداری شده از تپه پیاده بالا بروم.
تصاویر
کلمات نزدیک
treetops
treeline
treelike
tree house
tree
trekking
trellis
tremble
trembling
tremendous
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان