[اسم]

trek

/trek/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سفر (سخت و طولانی معمولا پیاده)

مترادف و متضاد journey trip
  • 1.They started out on the long trek across the mountains.
    1. آنها سفر سخت و طولانی خود را در امتداد کوهستان آغاز کردند.
[فعل]

to trek

/trek/
فعل ناگذر
[گذشته: trekked] [گذشته: trekked] [گذشته کامل: trekked]

2 به سختی و به آهستگی پیاده‌روی کردن پیاده به سفر رفتن، به پیاده‌روی طولانی رفتن

informal
  • 1.I hate having to trek up that hill with all the groceries.
    1. من متنفرم با این همه خواروبار خریداری شده از تپه پیاده بالا بروم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان