[اسم]

trial and error

/ˈtraɪəl ænd ˈɛrər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آزمون و خطا

معادل ها در دیکشنری فارسی: آزمون و خطا
  • 1.Children learn to use computer programs by trial and error.
    1. بچه‌ها با آزمون و خطا یاد می‌گیرند از برنامه‌های کامپیوتری استفاده کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان