Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اصلاح کردن
2 . بادبانها را تنظیم کردن
3 . خوشهیکل
4 . اصلاح
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to trim
/trɪm/
فعل گذرا
[گذشته: trimmed]
[گذشته: trimmed]
[گذشته کامل: trimmed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
اصلاح کردن
چیدن، هرس کردن، کوتاه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیراستن
مترادف و متضاد
prune
1.You need to trim your beard.
1. تو باید ریشت را اصلاح کنی.
to trim a hedge
هرس کردن [آراستن] پرچین
to trim your hair
اصلاح کردن مو
2
بادبانها را تنظیم کردن
[صفت]
trim
/trɪm/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: trimmer]
[حالت عالی: trimmest]
3
خوشهیکل
متناسب
1.She has kept very trim.
1. او همیشه خوشهیکل بوده است.
a trim figure
یک اندام متناسب
[اسم]
trim
/trɪm/
قابل شمارش
4
اصلاح
(عمل) کوتاه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیرایش
1.My hair needs a trim.
1. موی من به اصلاح نیاز دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
trilogy
trillion
trill
trilby
trilateral
trimaran
trimester
trimmed
trimmer
trimmings
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان