[اسم]

trumpet

/ˈtrʌmpət/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ترومپت

معادل ها در دیکشنری فارسی: ترومپت شیپور
  • 1.Dizzy was a real killer on the trumpet.
    1. "دیزی"، مهارت بسیاری در نواختن ترومپت داشت.
[فعل]

to trumpet

/ˈtrʌmpət/
فعل گذرا
[گذشته: trumpeted] [گذشته: trumpeted] [گذشته کامل: trumpeted]

2 با افتخار جار زدن با صدای بلند اعلام کردن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان