[اسم]

truncheon

/ˈtrʌntʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 باتوم

معادل ها در دیکشنری فارسی: باتون
مترادف و متضاد baton
  • 1.Some of the prisoners were beaten about the head with rubber truncheons.
    1. برخی زندانی ها با باتوم های لاستیکی به سرشان ضربه زده شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان