Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خوشه
2 . خرپا (معماری)
3 . فتقبند
4 . دسته کاه
5 . دسته کردن
6 . با خرپا مستحکم کردن
7 . لباس (مجلسی و نا راحت) پوشاندن
8 . (دستها و پاها را) بستن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
truss
/trʌs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خوشه
2
خرپا (معماری)
پایه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خرپا
roof trusses
پایههای سقف
He has learned how to build roof trusses.
او یاد گرفته است که چطور پایههای سقف بسازد.
3
فتقبند
شکمبند
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فتقبند
4
دسته کاه
[فعل]
to truss
/trʌs/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
5
دسته کردن
خوشه کردن
6
با خرپا مستحکم کردن
7
لباس (مجلسی و نا راحت) پوشاندن
1.He was trussed up in an uncomfortable suit.
1. به او با یک کت نا راحت لباس پوشانده شد.
2.I resent having to truss myself
2. از این که به خودم لباس (مجلسی و نا راحت) بپوشانم، بدم میآید.
8
(دستها و پاها را) بستن
1.I found him trussed up in his cupboard.
1. من او را دست و پا بسته در کابینت پیدا کردم.
2.The guard had been gagged and trussed up.
2. به نگهبان دهانبند زده بودند و دست و پایش را بسته بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک
trunks
trunk-like
trunk road
trunk
trundle
trust
trust fund
trust one's intuition
trustee
trustworthiness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان