Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تیوپ
2 . لوله
3 . تلویزیون
4 . مترو
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
tube
/tuːb/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تیوپ
بسته (لولهمانند)
a tube of sunscreen
یک تیوپ کرم ضدآفتاب
I need a tube of sunscreen.
من یک تیوپ کرم ضدآفتاب نیاز دارم.
a tube of toothpaste
یک تیوپ خمیردندان
Give the tube of toothpaste a squeeze.
تیوپ خمیردندان را فشار بده.
2
لوله
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لوله
مترادف و متضاد
pipe
1.She poured the liquid down the tube.
1. او مایع را در لوله ریخت.
a gas tube
یک لوله گاز
This is atomic hydrogen in the gas tube.
این هیدروژن اتمی است که در لوله گاز است.
3
تلویزیون
informal
مترادف و متضاد
television
1.I don't watch the tube.
1. من تلویزیون نگاه نمیکنم.
2.She was watching the tube in a country bar.
2. او در یک بار روستایی تلویزیون نگاه میکرد.
توضیحاتی در رابطه با tube
واژه tube در واقع به picture tube گفته میشود ولی به طور رایج به دستگاه تلویزیون اشاره دارد.
4
مترو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
راهآهن زیرزمینی
مترو
1.She caught the wrong tube.
1. او متروی اشتباهی را سوار شد.
2.We came by tube.
2. ما با مترو آمدیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
tubby
tuba
tub
tsunami
tsp.
tuber
tubercular
tuberculosis
tuberose
tubing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان