Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حضور
2 . کالسکه اسبدار
3 . لباسها
4 . بخش عریض (جاده)
5 . تقاطع
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
turnout
/ˈtɜːrnaʊt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حضور
تعداد شرکتکنندگان، تعداد حضار
مترادف و متضاد
attendance
1.This year's festival attracted more turnout.
1. جشنواره امسال تعداد شرکتکنندگان بیشتری را جذب کرد.
the low turnout
حضور کمرنگ
There was a low turnout of 54 percent in the March elections.
حضور کمرنگ 54 درصدی در انتخابات ماه مارس وجود داشت.
2
کالسکه اسبدار
1.In turnouts a pair of horse are typically hooked to a vehicle.
1. در کالسکههای اسبدار معمولا یک جفت اسب به یک وسیله وصل میشوند.
3
لباسها
1.Her wedding turnout was simple.
1. لباسهای عروسی او ساده بودند.
2.His turnout was exceedingly elegant.
2. لباسهای او بسیار باشکوه بود.
4
بخش عریض (جاده)
شانه
1.I parked my car on the turnout.
1. اتومبیلم را در شانه جاده پارک کردم.
2.The vehicle pulled over on the turnout to let others pass.
2. ماشین در بخش عریض جاده کنار زد تا بگذارد که دیگران رد شوند.
5
تقاطع
پیچ
1.I couldn't find the lake at first and I drove past the turnout.
1. اولش نمیتوانستم دریاچه را پیدا کنم و پیچ را رد کردم.
2.I passed the turnout but finally I found my way.
2. پیچ را رد کردم، ولی بالاخره راهم را یافتم.
تصاویر
کلمات نزدیک
turnkey
turnip
turning point
turning
turner
turnover
turnpike
turnround
turnstile
turntable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان