[اسم]

turnover

/ˈtɜːrnoʊvər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 درآمد مقدار فروش، گردش کار

معادل ها در دیکشنری فارسی: گردش کار
مترادف و متضاد income revenue
a fall in turnover
کاهشی در درآمد
an annual turnover of $75 million
درآمد سالانه 75 میلیون دلاری

2 نرخ تعدیل و جایگزینی (کارمندان) تغییر در تعداد کارگران

  • 1.The large number of temporary contracts resulted in a high turnover of staff.
    1. تعداد زیاد قراردادهای موقتی موجب نرخ بالای تعدیل و جایگزینی کارمندان شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان