[اسم]

ugliness

/ˈʌɡlinəs/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زشتی

معادل ها در دیکشنری فارسی: زشتی قباحت
  • 1.He was depressed by the extreme ugliness of the city.
    1. او به خاطر زشتی بیش از حد شهر افسرده شده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان