Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کنترلنشده
2 . بررسینشده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
unchecked
/ˌʌnˈtʃekt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unchecked]
[حالت عالی: most unchecked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کنترلنشده
مهارنشده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افسارگسیخته
لجامگسیخته
مترادف و متضاد
uncontrolled
1.The fire was allowed to burn unchecked.
1. به آتش اجازه داده شد مهارنشده بسوزد.
2
بررسینشده
1.The rise in violent crime must not go unchecked.
1. افزایش جرم و جنایتهای خشونتآمیز نباید بررسینشده بماند.
تصاویر
کلمات نزدیک
uncharted
uncharitable
uncharacteristic
unchanging
unchanged
unchristian
uncivilized
unclaimed
unclassified
uncle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان