[صفت]

unchecked

/ˌʌnˈtʃekt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unchecked] [حالت عالی: most unchecked]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کنترل‌نشده مهارنشده

معادل ها در دیکشنری فارسی: افسارگسیخته لجام‌گسیخته
مترادف و متضاد uncontrolled
  • 1.The fire was allowed to burn unchecked.
    1. به آتش اجازه داده شد مهارنشده بسوزد.

2 بررسی‌نشده

  • 1.The rise in violent crime must not go unchecked.
    1. افزایش جرم و جنایت‌های خشونت‌آمیز نباید بررسی‌نشده بماند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان