Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عمو/دایی/شوهرخاله/شوهرعمه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
uncle
/ˈʌŋ.kəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عمو/دایی/شوهرخاله/شوهرعمه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شوهرخاله
دایی
شوهرعمه
عمو
1.Did you bring me a present, Uncle Jack?
1. عمو "جک" برایم کادو آوردی ؟
2.I have an uncle who lives there.
2. عمویم آنجا زندگی می کند.
3.That's my uncle Max.
3. او دایی "مکس" من است [او دایی من، "مکس" است].
توضیح درباره واژه uncle
در زبان انگلیسی برخلاف زبان فارسی برای هر خویشاوند یا آشنای مذکر از واژه uncle استفاده می کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
unclad
unchanged
uncertain
unceasing
uncase
unclear
unclothe
unclouded
uncomfortable
uncomfortably
کلمات نزدیک
unclassified
unclaimed
uncivilized
unchristian
unchecked
uncle sam
unclean
uncleanness
unclear
uncluttered
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان