[صفت]

undaunted

/ˌʌnˈdɔːntɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more undaunted] [حالت عالی: most undaunted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌باک نترس، بی‌واهمه

معادل ها در دیکشنری فارسی: جری
formal
  • 1.Undaunted, she persevered.
    1. او بی‌واهمه، ثابت‌قدم باقی ماند.

2 مأیوس‌نشده ناامیدنشده

formal
مترادف و متضاد undeterred
  • 1.He seemed undaunted by all the opposition to his idea.
    1. ظاهراً او از آن همه مخالفت با ایده‌اش ناامید نشده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان