[فعل]

to undervalue

/ˌʌndərˈvæljuː/
فعل گذرا
[گذشته: undervalued] [گذشته: undervalued] [گذشته کامل: undervalued]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کم ارزش نمایاندن ناچیز شمردن، ارزش چیزی را کمتر از میزان واقعی برآورد کردن

مترادف و متضاد overvalue
  • 1.He believes his house has been undervalued.
    1. او معتقد است ارزش خانه‌اش کمتر از قیمت واقعی آن برآورد شده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان