Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بیکار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
unemployed
/ˌʌn.ɪmˈplɔɪd/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیکار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیکار
خانهنشین
مترادف و متضاد
jobless
out of work
employed
1.He's been unemployed for over a year.
1. او بیش از یک سال است که بیکار است.
تصاویر
کلمات نزدیک
unemotional
unelected
uneducated
uneconomic
uneatable
unemployment
unemployment benefit
unending
unenthusiastic
unenviable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان