Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بیکاری
2 . بیمه بیکاری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
unemployment
/ˌʌn.ɪmˈplɔɪ.mənt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیکاری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیکاری
مترادف و متضاد
employment
1.Unemployment rate has fallen again for the third month in a row.
1. برای سه ماه متوالی نرخ بیکاری دوباره کاهش یافته است.
a rise in unemployment
افزایشی در (میزان) بیکاری
2
بیمه بیکاری
people living on unemployment
افرادی که با بیمه بیکاری زندگی میگذرانند
تصاویر
کلمات نزدیک
unemployed
unemotional
unelected
uneducated
uneconomic
unemployment benefit
unending
unenthusiastic
unenviable
unequal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان