Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بینظم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
unruly
/ʌnˈruːli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: unrulier]
[حالت عالی: unruliest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بینظم
سرکشانه
مترادف و متضاد
disorderly
rowdy
disciplined
obedient
1.His unruly actions were a menace to those who were trying to work.
1. رفتار بینظم او تهدیدی برای افرادی بود که سعی داشتند کار کنند.
2.Unruly behavior is prohibited at the pool.
2. رفتار سرکشانه در استخر ممنوع است.
3.When he persisted in acting unruly, Ralph was fired from his job.
3. وقتی "رالف" به رفتار سرکشش اصرار ورزید از کار اخراج شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
unruffled
unrounded
unroll
unrivalled
unripe
unsaddle
unsafe
unsaid
unsatisfactory
unsatisfied
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان