[اسم]

user

/ˈjuː.zər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مصرف‌کننده

معادل ها در دیکشنری فارسی: کاربر
  • 1.drug users
    1. مصرف‌کنندگان مواد مخدر

2 کاربر

معادل ها در دیکشنری فارسی: استفاده‌کننده
  • 1.a site with more than 2 million registered users
    1. یک وبسایت با بیش از 2میلیون کاربر ثبت نام شده
  • 2.We're always working to improve the user experience.
    2. ما همیشه در حال کار هستیم تا تجربه کاربری را بهبود دهیم.
computer/internet/mobile phone users
کاربر کامپیوتر/اینترنت/موبایل
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان