Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کسی را دیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to visit with
/ˈvɪzət wɪð/
فعل گذرا
[گذشته: visited with]
[گذشته: visited with]
[گذشته کامل: visited with]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کسی را دیدن
با کسی صحبت کردن
1.Come and visit with me some time.
1. گاهی بیا من را ببین.
2.My grandmother was visiting with one of her friends on the porch.
2. مادربزرگم داشت با یکی از دوستانش در ایوان صحبت میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
veg out
type in
touch upon
top up
tie in with
wait around
wait up
walk into
walk off with
watch out
کلمات نزدیک
veg out
type in
trigger off
pay a call on
tie in with
wait about
wait around
wake up to
warm to
watch out for
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان