[صفت]

vivid

/ˈvɪvɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: vivider] [حالت عالی: vividest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پررنگ

  • 1.His eyes were a vivid green.
    1. چشم‌های او سبز پررنگ بود.

2 واضح پرجزئیات

مترادف و متضاد graphic
  • 1.I still have a very vivid memory of the evening.
    1. من هنوز خاطره بسیار واضحی از آن بعدازظهر دارم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان