[اسم]

voter

/ˈvoʊtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رای‌دهنده

معادل ها در دیکشنری فارسی: انتخاب‌کننده رای‌دهنده
  • 1.Only 60% of eligible voters actually used their vote.
    1. تنها 60% رای‌دهندگان واجدشرایط از حق رای خود استفاده کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان