[فعل]

to wallow

/ˈwɑloʊ/
فعل ناگذر
[گذشته: wallowed] [گذشته: wallowed] [گذشته کامل: wallowed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (در گل، لجن و ...) غلت زدن غوطه ور بودن (مجازی)

مترادف و متضاد revel slosh
  • 1.I was wallowing in the luxuries of the hotel.
    1. من در تجملات آن هتل غوطه ور بودم.
  • 2.Pigs wallow in the mud.
    2. خوک ها در گل غلت می زنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان