Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جنگ
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
war
/wɔːr/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جنگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جنگ
جنگی
حرب
حربی
رزم
محاربه
مترادف و متضاد
combat
conflict
warfare
ceasefire
peace
truce
1.They've been at war for the last five years.
1. آنها پنج سال گذشته را در جنگ سپری کردهاند.
2.War broke out between the two countries after a border dispute.
2. پس از مشاجرهای مرزی، بین دو کشور جنگ درگرفت.
civil war
جنگ داخلی
تصاویر
کلمات نزدیک
wants
wanton
wanting
wanted
want to
war crime
war criminal
war game
war memorial
war movie
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان