Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چیزی یا کسی را کنار گذاشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[جمله]
wash one's hands of
/wɑʃ wʌnz hændz ʌv/
1
چیزی یا کسی را کنار گذاشتن
دست از کاری شستن، از ادامه کار خودداری کردن
مترادف و متضاد
withdraw
1.I washed my hands of Tom. I wanted no more to do with him.
1. من "تام" را کنار گذاشتم. دیگر نمی خواستم کاری با او داشته باشم.
تصاویر
کلمات نزدیک
wash off
wash down
wash away
wash and drain the string beans.
wash
wash this material in lukewarm water and use a mild detergent.
wash up
wash your hands and come for lunch.
washable
washbasin
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان