Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . زنبور (بیعسل)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
wasp
/wɑsp/
قابل شمارش
[جمع: wasps]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زنبور (بیعسل)
زنبور وحشی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زنبور
1.A swarm of wasps attacked us as we were reclining on the porch.
1. در حالی که ما روی ایوان لم داده بودیم، گروهی از زنبورها به ما حمله کردند.
2.The piercing sting of a wasp can be very painful.
2. نیش تیز زنبور بسیار دردناک است.
3.When the wasps descended on the picnic, we ran in all directions.
3. زمانی که زنبورها بر روی (سفره) پیک نیک نشستند، هر کسی به سمتی فرار کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
washstand
washroom
washrag
washing powder
washing machine
wassail
wassailer
waste
waste-paper basket
waste basket
کلمات نزدیک
washstand
washroom
washout
washington
washing-up liquid
wastage
waste
waste away
waste bin
waste collector
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان