[صفت]

waste

/weɪst/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more waste] [حالت عالی: most waste]

1 زائد باطله، دورریختنی

معادل ها در دیکشنری فارسی: باطله
مترادف و متضاد excess left over unwanted worthless useful
  • 1.The Japanese recycle more than half of their waste paper.
    1. ژاپنی‌ها بیش از نیمی از کاغذهای باطله خود را بازیافت می‌کنند.
[اسم]

waste

/weɪst/
غیرقابل شمارش

2 اتلاف اسراف، حرام‌شدن

مترادف و متضاد extravagance prodigality squandering
waste of something
اسراف/حرام‌شدن چیزی
  • 1. a total waste of money
    1. اسراف کامل پول
  • 2. She's been unemployed for two years and it's such a waste of her talents.
    2. دو سالی می‌شود که او بیکار بوده است و این حرام‌شدن استعدادهای اوست.
to go to waste
اسراف شدن
  • I hate to see good food go to waste.
    من متنفرم که ببینم غذای خوب اسراف شود.

3 پسماند زباله

معادل ها در دیکشنری فارسی: آخال تفاله فضله
مترادف و متضاد dregs litter remains rubbish
toxic/nuclear/household wastes
پسماندهای سمی/هسته‌ای/خانگی
[فعل]

to waste

/weɪst/
فعل گذرا
[گذشته: wasted] [گذشته: wasted] [گذشته کامل: wasted]

4 هدر دادن تلف کردن

مترادف و متضاد fritter away squander conserve
to waste time/food/energy/money/water ...
زمان/غذا/انرژی/پول/آب و... هدر دادن
  • 1. Come on, let's get started - we've wasted enough time already.
    1. زود باش، بیا شروع کنیم، تا همین الان هم به اندازه کافی وقت تلف کرده‌ایم.
  • 2. How can you waste your money like that?
    2. چطور می‌توانی آن‌گونه پولت را هدر دهی؟
  • 3. You waste a lot of water by taking a bath instead of a shower.
    3. شما با استفاده کردن از وان به جای دوش، خیلی آب را هدر می‌دهید.
to waste something on something
چیزی را برای چیزی هدر دادن
  • Why waste money on clothes you don't need?
    چرا پول برای لباس‌هایی هدر می‌دهی که نیازی بهشان نداری؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان