Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . زائد
2 . اتلاف
3 . پسماند
4 . هدر دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
waste
/weɪst/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more waste]
[حالت عالی: most waste]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زائد
باطله، دورریختنی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باطله
مترادف و متضاد
excess
left over
unwanted
worthless
useful
1.The Japanese recycle more than half of their waste paper.
1. ژاپنیها بیش از نیمی از کاغذهای باطله خود را بازیافت میکنند.
[اسم]
waste
/weɪst/
غیرقابل شمارش
2
اتلاف
اسراف، حرامشدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اتلاف
اِسراف
تبذیر
تضییع
حیف و میل
هرز
مترادف و متضاد
extravagance
prodigality
squandering
waste of something
اسراف/حرامشدن چیزی
1. a total waste of money
1. اسراف کامل پول
2. She's been unemployed for two years and it's such a waste of her talents.
2. دو سالی میشود که او بیکار بوده است و این حرامشدن استعدادهای اوست.
to go to waste
اسراف شدن
I hate to see good food go to waste.
من متنفرم که ببینم غذای خوب اسراف شود.
3
پسماند
زباله
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آخال
تفاله
فضله
مترادف و متضاد
dregs
litter
remains
rubbish
toxic/nuclear/household wastes
پسماندهای سمی/هستهای/خانگی
[فعل]
to waste
/weɪst/
فعل گذرا
[گذشته: wasted]
[گذشته: wasted]
[گذشته کامل: wasted]
صرف فعل
4
هدر دادن
تلف کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اِسراف کردن
تلف کردن
هدر دادن
نفله کردن
مترادف و متضاد
fritter away
squander
conserve
to waste time/food/energy/money/water ...
زمان/غذا/انرژی/پول/آب و... هدر دادن
1. Come on, let's get started - we've wasted enough time already.
1. زود باش، بیا شروع کنیم، تا همین الان هم به اندازه کافی وقت تلف کردهایم.
2. How can you waste your money like that?
2. چطور میتوانی آنگونه پولت را هدر دهی؟
3. You waste a lot of water by taking a bath instead of a shower.
3. شما با استفاده کردن از وان به جای دوش، خیلی آب را هدر میدهید.
to waste something on something
چیزی را برای چیزی هدر دادن
Why waste money on clothes you don't need?
چرا پول برای لباسهایی هدر میدهی که نیازی بهشان نداری؟
تصاویر
کلمات نزدیک
wastage
wasp
washstand
washroom
washout
waste away
waste bin
waste collector
waste disposal unit
waste ground
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان