[صفت]

waterlogged

/ˈwɔːtərlɔːɡd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more waterlogged] [حالت عالی: most waterlogged]

1 اشباع‌شده از آب پر از آب

معادل ها در دیکشنری فارسی: آبگز
  • 1.They couldn't play because the pitch was waterlogged.
    1. آنها نتوانستند بازی کنند، چون زمین پر از آب بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان