[فعل]

to wear off

/wɛr ɔf/
فعل ناگذر
[گذشته: wore off] [گذشته: wore off] [گذشته کامل: worn off]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به‌تدریج از بین رفتن به‌تدریج کم شدن

  • 1.The effects of the drug will soon wear off.
    1. تأثیرات دارو زود از بین می‌رود.
  • 2.The injection the dentist gave me is starting to wear off.
    2. (اثر) آمپول بی‌حسی که دندانپزشک به من زد دارد به‌تدریج از بین می‌رود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان