[صفت]

well-balanced

/ˌwelˈbæl.ənst/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more well-balanced] [حالت عالی: most well-balanced]

1 متعادل

  • 1.I try to have a well-balanced diet.
    1. سعی می‌کنم رژیم غذایی متعادلی داشته باشم.

2 معقول منطقی

  • 1.She's very well-balanced considering her past.
    1. او با درنظر گرفتن گذشته‌ای که داشته خیلی معقول است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان