[اسم]

whiz

/wɪz/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 صدای غژغژ

  • 1.Can you hear the whiz?
    1. صدای غژغژ را می‌شنوی؟
[فعل]

to whiz

/wɪz/
فعل ناگذر
[گذشته: whizzed] [گذشته: whizzed] [گذشته کامل: whizzed]

2 خیلی سریع رد شدن مثل فشفشه حرکت کردن

  • 1.The bullet whizzed past his head.
    1. گلوله خیلی سریع از بالای سرش گذشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان