Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . برداشت کردن (پول از بانک)
2 . عقب نشینی کردن
3 . کنار کشیدن
4 . برداشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to withdraw
/wɪðˈdrɔː/
فعل گذرا
[گذشته: withdrew]
[گذشته: withdrew]
[گذشته کامل: withdrawn]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
برداشت کردن (پول از بانک)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برداشت کردن
to withdraw money (from something)
پول برداشت کردن (از چیزی)
I'd like to withdraw £250 please.
میخواهم لطفا 250 پوند برداشت کنم.
2
عقب نشینی کردن
عقب کشیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عقب کشیدن
to withdraw (somebody/something) from something
کسی/چیزی را (از چیزی) عقب کشیدن
1. Both powers withdrew their forces from the region.
1. هر دو قدرت نیروهایشان را از منطقه عقب کشیدند.
2. The army withdrew from the town.
2. ارتش از شهر عقب نشینی کرد.
3
کنار کشیدن
کناره گیری کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وادادن
کنارهگیری کردن
کنار رفتن
انصراف دادن
to withdraw from something
از چیزی کنارهگیری کردن
Rob has withdrawn from the race.
"راب" از مسابقه کنارهگیری کرده است.
4
برداشتن
دریغ کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برداشتن
to withdraw something
چیزی را دریغ کردن
He withdrew his support for our campaign.
او حمایتش را از پویش ما دریغ کرد.
to withdraw something from something
برداشتن چیزی از چیزی/جایی
This product has been withdrawn from the store's shelves and will no longer be sold.
این محصول از قفسههای مغازه برداشته است و دیگر فروخته نخواهد شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
with tongue in the cheek
with respect to
with regard to
with reference to
with pleasure
withdraw from a course
withdraw from the competition
withdrawal
withdrawal symptoms
withdrawn
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان