Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چوب
2 . جنگل
3 . چوب گلف (دارای سر بزرگ و چوبی)
4 . وود (نام خانوادگی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
wood
/wʊd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چوب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چوب
چوبی
مترادف و متضاد
lumber
planks
timber
1.He gathered some wood to build a fire.
1. او کمی چوب برای آتش درست کردن جمع کرد.
2.The box is made of wood and it's very heavy.
2. آن جعبه از چوب ساخته شده و خیلی سنگین است.
2
جنگل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیشه
a large wood
یک جنگل بزرگ
About a mile to the west of town he came upon a large wood.
تقریبا یک مایل دورتر از شهر به سمت غرب، او به یک جنگل بزرگ رسید.
a walk in the woods
پیادهروی در جنگل
We went for a walk in the woods after lunch.
ما بعد از نهار به یک پیادهروی در جنگل رفتم.
3
چوب گلف (دارای سر بزرگ و چوبی)
1.Woods have longer shafts.
1. چوبهای گلف دسته بلندتری دارند.
4
وود (نام خانوادگی)
(Wood)
تصاویر
کلمات نزدیک
woo
wonky
wong
wondrous
wonderment
wood floor
wood pigeon
wood-burning
wood-burning stove
woodcarving
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان