[فعل]

to work up

/wɜːrk ʌp/
فعل گذرا
[گذشته: worked up] [گذشته: worked up] [گذشته کامل: worked up]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پروراندن (ایده و...) ایجاد کردن

  • 1.I can't work up any enthusiasm for his idea.
    1. نمی‌توانم اشتیاقی برای ایده‌اش (در خود) ایجاد کنم.

2 برانگیختن نگران و مضطرب ساختن، تحریک کردن

  • 1.Don't work yourself up into a state about it. It isn't worth it.
    1. خودت را نگران و مضطرب نکن. ارزشش را ندارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان