Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خمیازه کشیدن
2 . خمیازه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to yawn
/jɔn/
فعل ناگذر
[گذشته: yawned]
[گذشته: yawned]
[گذشته کامل: yawned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خمیازه کشیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خمیازه کشیدن
1.I can't stop yawning - I must be tired.
1. نمیتوانم دست از خمیازه کشیدن بردارم؛ حتماً خیلی خستهام.
[اسم]
yawn
/jɔn/
قابل شمارش
2
خمیازه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خمیازه
1."I'm going to bed now", she said with a yawn.
1. او با خمیازه گفت «من دارم میروم بخوابم».
تصاویر
کلمات نزدیک
yawl
yaw
yashmak
yarrow
yarn
yawning
yazd
yd
yd.
ye
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان