Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . داستان (طولانی و غیرواقعی)
2 . کاموا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
yarn
/jɑːrn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
داستان (طولانی و غیرواقعی)
قصه
مترادف و متضاد
story
tale
to spin yarns
قصه/داستان تعریف کردن
He used to spin yarns about his time in the Army.
او عادت داشت راجع به دوران خدمتش در ارتش قصه تعریف کند.
2
کاموا
1.She knitted a scarf using red, white and blue yarn.
1. او با کاموای قرمز، سفید و آبی شال گردن بافت.
تصاویر
کلمات نزدیک
yarmulke
yardstick
yardage
yard sale
yard
yarrow
yashmak
yaw
yawl
yawn
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان