Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . قصد انجام کاری را داشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
a punto de
/a pˈunto ðˈe/
1
قصد انجام کاری را داشتن
در حال انجام کاری بودن
1.Estaba a punto de llamarte cuando sonó el teléfono y eras tú.
1. داشتم به تو زنگ میزدم که تلفن زنگ خورد و تو بودی.
کلمات نزدیک
robot de cocina
exprimidor
freidora
picadora
arrendatario
torcido
descolocado
desastre
gotear
apretar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان