[اسم]

la freidora

/fɾeɪðˈɔɾa/
قابل شمارش مونث
[جمع: freidoras]

1 سرخ‌کن

  • 1.Ray cocinó el pavo en una freidora y quedó delicioso.
    1. "ری" بوقلمون را داخل سرخ‌کن درست کرد و بسیار خوشمزه شد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان