Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . چرخگوشت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la picadora
/pˌikaðˈɔɾa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: picadoras]
1
چرخگوشت
1.Antes de poner la carne en la picadora, quítale bien la grasa.
1. قبل از اینکه گوشت را در چرخگوشت بریزی، چربیهایش را کامل جدا کن.
کلمات نزدیک
arrendatario
desalojo
dar de baja
moroso
arrendador
freidora
exprimidor
robot de cocina
a punto de
torcido
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان