Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . درازنشست
2 . ماهیچه شکمی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el abdominal
/ˌabðominˈal/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: abdominales]
1
درازنشست
1.En el gimnasio suelo hacer cien abdominales.
1. من معمولاً در باشگاه صد تا درازنشست میزنم.
2
ماهیچه شکمی
1.Me duelen los abdominales porque ayer hice pilates.
1. ماهیچههای شکمم درد میکند، زیرا دیروز پیلاتس کردم.
کلمات نزدیک
estiramiento
calentamiento
billar
breakdance
patinaje sobre ruedas
flexión de codos
sentadilla
cinta de correr
press de banca
bicicleta estática
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان