[اسم]

el abdominal

/ˌabðominˈal/
قابل شمارش مذکر
[جمع: abdominales]

1 درازنشست

  • 1.En el gimnasio suelo hacer cien abdominales.
    1. من معمولاً در باشگاه صد تا درازنشست می‌زنم.

2 ماهیچه شکمی

  • 1.Me duelen los abdominales porque ayer hice pilates.
    1. ماهیچه‌های شکمم درد می‌کند، زیرا دیروز پیلاتس کردم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان