Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . فرش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la alfombra
/alfˈɔmbɾa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: alfombras]
1
فرش
1.La alfombra que mis abuelos tenían en la sala era persa.
1. فرشی که پدربزرگ و مادربزرگم در اتاق نشیمن داشتند، ایرانی بود.
کلمات نزدیک
cuadro
calendario
reloj
mesa
silla
sofá
toma de corriente
mesa de centro
planta de interior
zapatero
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان