[اسم]

el reloj

/relˈɔx/
قابل شمارش مذکر
[جمع: relojes]

1 ساعت ساعت دیواری

  • 1.Decidimos colgar el reloj sobre la televisión.
    1. تصمیم گرفتیم که ساعت را بالای تلویزیون آویزان کنیم.

2 ساعت مچی

  • 1.Miró su reloj y se echó a correr.
    1. او به ساعت مچی‌اش نگاهی انداخت و شروع کرد به دویدن.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان