[اسم]

la bandeja

/bandˈexa/
قابل شمارش مونث
[جمع: bandejas]

1 سینی

  • 1.Tania trajo una bandeja de pastelitos a la fiesta.
    1. "تانیا" یک سبد کاپ‌کیک به مهمانی آورد.

2 نوار میانی دو جاده

  • 1.Es muy peligroso caminar de noche sobre la bandeja.
    1. راه‌رفتن در شب در نوار میانی دو جاده بسیار خطرناک است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان