[اسم]

el melón

/melˈɔn/
قابل شمارش مذکر
[جمع: melones]

1 ملون

  • 1.Desayunamos una rica ensalada de melón, papaya y plátano.
    1. ما برای صبحانه سالاد خوشمزه‌ای از ملون، پاپایا و موز خوردیم.

2 سر کله

informal

3 مغز

informal
  • 1.Es demasiado temprano para pensar. Mi melón todavía no se despierta.
    1. برای فکرکردن خیلی زود است. مغزم هنوز بیدار نشده.

4 احمق

informal
  • 1.Eres un melón si crees que ella saldrá contigo.
    1. اگر فکر می‌کنی که او با تو قرار می‌گذارد، احمق هستی.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان