Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . گرم کردن
2 . گرم کردن (تمرین ورزشی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
calentar
/kˌalɛntˈaɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: calenté]
[حال: caliento]
[گذشته: calenté]
[گذشته کامل: calentado]
صرف فعل
1
گرم کردن
1.Voy a calentar mi cena en el microondas.
1. من شامم را در ماکروویو گرم خواهم کرد.
2
گرم کردن (تمرین ورزشی)
1.Los jugadores están calentado los brazos para evitar lesiones.
1. بازیکنان برای جلوگیری از آسیبدیدگی دستهایشان را گرم میکنند.
کلمات نزدیک
almacenar
instalar
colgar
sillón
estantería
frigorífico
armario de baño
bidé
tirar de la cadena
cortina de baño
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان