[فعل]

calentar

/kˌalɛntˈaɾ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: calenté] [حال: caliento] [گذشته: calenté] [گذشته کامل: calentado]

1 گرم کردن

  • 1.Voy a calentar mi cena en el microondas.
    1. من شامم را در ماکروویو گرم خواهم کرد.

2 گرم کردن (تمرین ورزشی)

  • 1.Los jugadores están calentado los brazos para evitar lesiones.
    1. بازیکنان برای جلوگیری از آسیب‌دیدگی دست‌هایشان را گرم می‌کنند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان