Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . آویزان کردن
2 . قطع کردن (تلفن)
3 . آپلود کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
colgar
/kɔlɣˈaɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: colgué]
[حال: cuelgo]
[گذشته: colgué]
[گذشته کامل: colgado]
صرف فعل
1
آویزان کردن
1.Colgaron la bandera en la ventana con orgullo.
1. آنها پرچم را با افتخار از پنجره آویزان کردند.
2
قطع کردن (تلفن)
1.Tengo que colgar. El jefe me está llamando.
1. باید قطع کنم. رئیسم دارد زنگ میزند.
3
آپلود کردن
پست کردن در فضای مجازی
1.Me hago muchos selfis para colgar en mis redes sociales.
1. من سلفیهای زیادی میگیریم تا در شبکههای اجتماعیام آپلود کنم.
کلمات نزدیک
sillón
estantería
cojín
zapatería
escaparate
instalar
almacenar
calentar
frigorífico
armario de baño
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان