[فعل]

instalar

/ˌinstalˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: instalé] [حال: instalo] [گذشته: instalé] [گذشته کامل: instalado]

1 نصب کردن

  • 1.Con este clima, tendremos que instalar aire acondicionado.
    1. با این آب‌وهوا باید دستگاه تهویه هوا نصب کنیم.

2 جا افتادن (در جای جدید) (instalarse)

  • 1.¿Ya terminaron de instalarse en su nueva casa?
    1. آیا دیگر در خانه جدیدتان جا افتاده‌اید؟
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان