[اسم]

el calor

/kalˈɔɾ/
قابل شمارش مذکر

1 گرما

  • 1.No hay nada que me guste más que tirarme en la playa y disfrutar del calor del sol.
    1. من هیچ‌چیز را بیشتر از درازکشیدن در ساحا و لذت‌بردن از گرمای آفتاب دوست ندارم.

2 صمیمیت مهربانی

  • 1.Nuestros amigos nos acogieron con tal calor que nos sentimos muy a gusto en su casa.
    1. دوستانمان با چنان صمیمیتی از ما استقبال کردند که در خانه‌شان خیلی احساس راحتی کردیم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان