[اسم]

la camisa

/kamˈisa/
قابل شمارش مونث
[جمع: camisas]

1 پیراهن

  • 1.Me voy a poner la camisa que me regalaste.
    1. من پیراهنی که به من هدیه دادی را خواهم پوشید.

2 روکش جلد جلد کتاب

  • 1.Si a un libro le falta la camisa, puede que sea robado.
    1. اگر یک کتاب جلد نداشته باشد، ممکن است که دزدیده شده باشد.

3 روکش (سیم)

  • 1.Ten mucho cuidado con esos cables; se les está pelando la camisa.
    1. خیلی مراقب این سیم‌ها باش؛ روکشش دارد کنده می‌شود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان