[اسم]

la falda

/fˈalða/
قابل شمارش مونث
[جمع: faldas]

1 دامن

  • 1.La nueva falda de Ana concuerda con sus tacones.
    1. دامن جدید "آنا" به کفش‌های پاشنه‌بلندش می‌آید.

2 دامنه (کوه)

  • 1.Los niños anduvieron en trineo en la falda de la gran montaña.
    1. بچه‌ها داشتند در دامنه یک کوه بزرگ سورتمه‌سواری می‌کردند.

3 اسکرت استیک (نوعی استیک)

  • 1.Comí falda con papas.
    1. من اسکرت استیک با سیب‌زمینی خوردم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان